33-90

ساخت وبلاگ

امکانات وب

داشتم با دقت سرتاپای پزشک اورژانسو تماشا میکردم...گانی که زیپشو کشیده بود تا زیر چونه ش و کلاهی که دور تا دور صورتشو گرفته بود.ماسک تا زیر چشماش و نقاب طلقی از پیشونی تا روی بینی، دستکش و نهایتا کاوری 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 176 تاريخ : جمعه 5 ارديبهشت 1399 ساعت: 18:54

هشت لبخند نود و هشتچه حس عجیبی بود مرور کردن یک سال گذشته...خصوصا این یک سالی که آسفالت شدیم... و پیدا کردن لبخندهاش...این لحظات برام دوست داشتنی بودن: - روز تولدم که مامان سفر بود و من پیش عمه خانوم 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 181 تاريخ : جمعه 5 ارديبهشت 1399 ساعت: 18:54

گوشی رو تخت ثابت بود. صدای تاپ تاپ پاش اومد و بعد خودش که دو تا از عروسکای نوزادیش همراهش بود. یه هشت پای آبی که همیشه ی خدا یکی از پاهاش تو دهنش بود. و یکی دیگه م یه زرافه رنگارنگ که ازش زنگوله و سوت 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 176 تاريخ : جمعه 5 ارديبهشت 1399 ساعت: 18:54

از در که اومدن تو، جوجه دستاشو گرفته بود بالای سرش و به جای سلام گفت: دستمو به هیچ جا نزدم!محکم بغلش کردم. بی خیال هرچی ویروسه. دلم براش یه ذره شده بود.به وضوح بزرگتر شده بود! خصوصا با اون پیرهن مردون 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 183 تاريخ : جمعه 5 ارديبهشت 1399 ساعت: 18:54

با شیطنت گفت: میخوای یه چیزی بگم خوشحال بشی؟گفتم: آره عمههه! بگو!- من امشب میخوام پیش تو بخوابم!سعی کردم خیلی ذوق کنم و با هیجان جوابشو بدم.وقتی از اثر حرفش روی من مطمئن شد، راه افتاد سمت آشپزخونه و گ 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 187 تاريخ : جمعه 5 ارديبهشت 1399 ساعت: 18:54

بابا از تو دستشویی مامانو صدا کرد و من دلم هری ریخت. به قول جوجه دوباره دماغ خونی شده بود... و این یعنی دوباره فشارش رفته بود بالا... یعنی دوباره سر یه چیزی اعصابش بهم ریخته بود...داشتم با جوجه بازی م 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 180 تاريخ : جمعه 5 ارديبهشت 1399 ساعت: 18:54

هر روز صبح که پا میشه، اولین حرفش اینه که: امشبم اینجا بخوابیم! باید نریم خونه مون!بعد هم از مامان یه عود میگیره و راه میفته تو خونه و به قول خودش، همه ی اتاقا رو خوشبو میکنه.تلوزیون از وقتی بیدار میش 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 174 تاريخ : جمعه 5 ارديبهشت 1399 ساعت: 18:54